شعر در مورد
عربستان ,شعر در مورد عربستان سعودی,شعر درباره عربستان,شعری در مورد
عربستان,شعر داریوش در مورد عربستان,دانلود شعر داریوش در مورد عربستان,شعر
داریوش درباره عربستان,شعر هالو درباره عربستان,شعر طنز درباره
عربستان,شعر درباره ی عربستان,آهنگ داریوش در مورد عربستان,شعر عربستان,شعر
درباره عربستان,شعر ضد عربستان,شعر برای عربستان,شعر شیر سرخ عربستان,شعر
در مورد عربستان,شعر شیر سرخ عربستان,شعر سیب
سرخ عربستان,شعر شعبی عربستان,شعر عربستان سعودی,شعر در مورد عربستان
سعودی,شعری در مورد عربستان,شعر داریوش درباره عربستان,شعر هالو درباره
عربستان,شعر طنز درباره عربستان,شعر درباره ی عربستان,شعر بر ضد
عربستان,شعر شیر سرخ عربستان وزیر شه خوبان,شعر شیر سرخ عربستان و وزیر شه
خوبان,متن شعر شیر سرخ عربستان,شعر کامل شیر سرخ عربستان,دانلود شعر شیر
سرخ عربستان,شعر نوحه شیر سرخ عربستان,متن شعر شیر سرخ عربستان و وزیر,متن
شعر شیر سرخ عربستان وزیر شه خوبان,شعر داریوش در مورد عربستان,دانلود شعر
داریوش در مورد عربستان,شعر بحر طویل شیر سرخ عربستان,متن شعر سیب سرخ
عربستان,شعر بر پرچم سبز عربستان سعودی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد عربستان برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
خورشید به گود آمده سرگرم قنوت است
این آل سعود است که در حال سقوط است
هستند شیاطین همه درگیر تبانی
ایران شده آماده ی یک جنگ جهانی
آماده شده لب بزند جام جنون راصادر کند از نفت عرب بشکه ی خون را
بیزار ز جنگیم ولی مرد جهادیم
دادیم سرودست ولی باج ندادیم
ما با احدی نیز نداریم سرجنگ
لعنت به بلادی که شد آغازگر جنگ
ما هیچ زمان حمله نکردیم به جایی
ما مرد دفاعیم ولیکن چه دفاعی!
شمشیر عجم منتظر رخصت جنگ استمکه بشود مرکز ایران چه قشنگ است
ما منتظر حمله ای از سوی حجازیم
تا بین بقیعش حرمی ناب بسازیم
“یا حیدر کرار” زند نقش به زودیبر پرچم سبز عربستان سعودی
از روضه ی عباس شرف یاد گرفتیم
یک عمر از او یکسره امداد گرفتیم
ما غیر کفن بر تن خود جامه نداریمای شمر برو شوق امان نامه نداریم
با سرور و پیغمبرخود هم وطنی شد
هرکس که در این برهه اویس قرنی شد
مرشد به طرب ضرب بزن وقت حماسه ست
مداح بخوان وقت غم و سینه زنی شد
“درّ” نجف سینه ی ما از غم یاران
خونین شد و مانند عقیق یمنی شد!
یا فاطمه گفتیم گذشتیم ز طوفانگفتیم “علی” ناشدنی هم شدنی شد
آماده ی آنیم بپوشیم کفن را
ایران که نمرده ست بگیرند یمن را
هر شاه سعودی شده یک نوکر دربستدر پشت لباس عربی فتنه ی غرب ست
ننگی که به پیشانی شاهان سعودیست
زیر سر یک مشت مسلمان یهودیست!
چشمان جهان در پی آن یکه سوار استاین عطر یمانیست که لبریز بهار است
از نام علی واله و مستیم همیشه
ای خاک یمن پشت تو هستیم همیشه
خیال اهانت به شیران کنی .
به خون شهیدان ایران قسم ..
به هرذره از خاک ایران قسم ..
به چشم تر مادران دلیر ..
پدرهای با غیرت همچو شیر ..
به کوه دماوند و الوند مان
به زاینده رود و به اروند مان ..
به تاریخ و فرهنگ پر افتخار ..
به ایران همواره در اقتدار
به اینها که گفتم قسم می خورم ..
به کورش به رستم قسم می خورم ..
قسم می خورم من به اسفندیار ..
به زرتشت و مانی و بر مازیار ..
به این پسرهای با عزت و افتخار ..
به پاکی هر دختر از این دیار ..
اگر قصد توهین به ایران کنی ..
خیال اهانت به شیران کنی ..
زمین و زمان را به هم می زنیم ..
نظام جهان را به هم می زنیم ..
تمام وجود تو را می دریم ..
نشان تو را از جهان می بریم ..
پشیمان از این کرده ات می کنیم ..
به ایرانیان برده ات می کنیم ..
به پیشینه ی خود نگاهی بکن ..
برخیز یمن! فصل نشستن به سر آمد
دریا صفتان! وقت نبردی دگر آمد
خورشید طلوع کرده به اعجاز نفسها
وقت است که نابود شود جور قفسها
با نام وطن از دل آوار بروییدحلاجصفت زندگی از دار بجویید
هنگامهی َرمیِ جمرات است بیایید
خونخوار عرب در سکرات است بیایید
هنگامهی آتش زدن آل سعود است
برخیز یمن! لحظهی ابراز وجود است
این بُرد یمانیست که بر قامت شیعه است
شبهای یمن منتظر صبح و طلیعه ست
مُحرِم شدهام تاکه بدانند که هستیمما منتظر منتقم فاطمه(ع) هستیم
بیدادگری شیوهی شیطان بزرگ است
کفتار سعودیست که همخانهی گرگ است
نفرین که به جز نسلکشی کار نداریداز کشتن اطفال یمن عار ندارید
در مکتب ما یاری مظلوم عیان است
«آن را که عیان است چه حاجت به بیان است»
از خاطر خود عهد اخوت که نبردیمبر دامن بیگانه که سر را نسپردیم
هرچند که ما عقدهی پیکار نداریم
از کشتن وحشیصفتان عار نداریم
یاران علی(ع) گوشبهفرمان مُرادنداردوی نخیلهست.. همه مست جهادند
فرمان چو رسد کعبه ز اصنام بروبیم
بر سنگ زمانه سر غدار بکوبیم
با ابرهه گر لشکری از فیل بسازندیاران علی(ع) فوج ابابیل بسازند
این سیل که طغیان زده صنعا و عدن را
چون قطرهی آبیست دلیران وطن را
ما رهرو ماهیم که در آب فتادهستیک جرعه به وحشیصفتان باج ندادهست
بر دست نشانیم عقیق یمنی را
تا مکه رسانیم اویس قرنی را
دریای عدن رنگ عقیق است ز کینهباید بشتابیم به دیدار مدینه..
عده ای نرّه غول، آل سعود
دائما در نزول، آل سعود
روز و شب در طواف شیطانند
ضدّ آل رسول(ص) آل سعود
عینهو سعیتان که مشکور است
حجّتان هم قبول، آل سعود!
سعیتان: بین خوردن و شهوت
طوفتان: گِرد پول آل سعود!
در رسیدن به قلّۀ دانشنیست اصلا عجول، آل سعود!
لیک خرج حرمسرایش را
میکشد روی کول، آل سعود
عینهو بشکه های گندۀ نفتبطنشان فول فول، آل سعود!
نام خود کرده: «خادم الحرمین»
خائن شاسکول، آل سعود
بی ادب نیستم، لذا گویم:فاعلاتن فعول(!) آل سعود
در «یمن» گور خویش را کندند
این شیوخ جَهول- آل سعود-
گردد «آل سقوط»،اگرچه کنون
گشته از نفت، لول، آل سعود
مثل یک کرم توی قصرت باش
در همانجا بلول، آل سعود!
توی گور است هر کسی که نمود«هفت خان» را ملول، آل سعود!
خبر، آمیخته با بغض گلوگیر شدهست
سیل دلشوره و آشوب، سرازیر شدهست
سرِ دین، طعمهی سرنیزهی تکفیر شدهست
هر که در مدح علی(ع) شعر جدید آوردهستگویی از معرکهها نعش شهید آوردهست
روضهی مشک رسیدهست به بیآبیها خون حق میچکد از ابروی محرابیها
باز هم حرمله…
سرجوخهی وهابیها
کوچه پسکوچهی آینده،
به خون تر شده است
باز بوزینهی کابوس،
به منبر شده است
خط و ربط عرب ای کاش که کاشی گردند
تا حرم، همسفر «قافلهباشی» گردند
اشهخواران سقیفه، متلاشی گردند
میزند قهقهه، «القارعه» بر خامیشانخون دین میچکد از «دولت اسلامی»شان
بنویسید: تب ناخلفیها ممنوع!هدف آزاد شده، بیهدفیها ممنوع!
در دل «عرش»، ورود سلفیها ممنوع!
«عرش» یک روضهی فاش است که داغ و گیراست
«عرش»… گفتیم که نام دگرِ سامرّاست
شرق، در فتنهی اصحاب شمال افتادهستبر رخ غرب، از این حادثه خال افتادهست
وا شده مشت و از این چفیه، عقال افتادهست!
شعر در مورد عربستان
گویی از هرچه که زشتیست کفی هم کافیست!
جهت خشم خدا
یک سلفی هم کافیست!
شعر در مورد عربستان سعودی
تا «بهار عربی» روی علف باز کند جبهه در شام و عراق از سه طرف باز کند
وای اگر دست کجی پا به «نجف» باز کند!
شعر درباره عربستان
عاشق شیر خدا، وارث شمشیر خداست
سینهی «سنی و شیعه» سپر شیر خداست
شعری در مورد عربستان
لختِ خونِ جگر ماست به روی لبشان
کورهی دوزخیان، گوشهنشین تبشان
لهجهی عبری و لحن عربی، مکتبشان
شعر داریوش در مورد عربستان
«نیل» را تا به «فرات»، آنچه که بود، آتش زد
شک مکن؟ ما همه را «مکر یهود» آتش زد
دانلود شعر داریوش در مورد عربستان
بیجگرها جگر حمزه به دندان گیرند انتقام اُحُد و بدر ز طفلان گیرند
چه تقاصی ز لب قاری قرآن گیرند
شعر داریوش درباره عربستان
بیشتر زان که از این قوم بدی میجوشد
از زمین غیرت «حجر بن عدی» میجوشد!
شعر هالو درباره عربستان
گره، انگار نه انگار به کار افتاده سایهی سرکش ما گردنِ دار افتاده
چشم بیغیرت اگر سمت «مزار» افتاده
شعر طنز درباره عربستان
صاعقه در نفسِ ابری خود کاشتهایم
به سر هر مژهای یک قمه برداشتهایم
شعر درباره ی عربستان
سنگ تکفیر به آئینهی مذهب؟ هیهات!
ذوالفقار علی و رحم به مرحب؟ هیهات!
دست خولی طرف معجر زینب؟ هیهات!
آهنگ داریوش در مورد عربستان
ما نمک خوردهی عشقیم، به زینب سوگند
پاسبانان دمشقیم، به زینب سوگند
شعر عربستان
داس تکفیر، گل از ریشه بچیند؟ هرگز! کفر بر سینهی توحید نشیند؟ هرگز!
مرتضی همسر خود کشته ببیند؟ هرگز!
شعر درباره عربستان
پایتان گر طرف «کرب و بلا» باز شود
آخرین جنگ جهانیِ حق آغاز شود
شعر ضد عربستان
خوشخیالی است مرامی که اجاقش کور است
مفتیِ نفتیِ این حرملهگان، مزدور است
قصه حنجره و تیرِ سهپر مشهور است
شعر برای عربستان
خار در چشم سعودی شده «بیداریِ ما»باز کابوس یهودی شده «بیداریِ ما»
شعر شیر سرخ عربستان
رگ «بیداریِ ما» شد شریانی که زدند بشنوی (بر دُهُل «جنگ جهانی» که زدند)
پاسخ شیعه به هر زخم زبانی که زدند
شعر در مورد عربستان
بذر غیرت، سر خاک شهدا میکاریم
پاسخ شیعه همین است که: صاحب داریم
شعر شیر سرخ عربستان
چشمتان دوخته شد با زر سفیانی ها
یادتان رفت خداوند و مسلمانی ها
شاه تان مرد ولی جهل شما پابرجاست
خویتان شهوت و جنگ است و رجزخوانی ها
شعر سیب سرخ عربستان
بوی نفت است که در خون کبوتر جاری ست
زخم دشمن نه ولی زخم برادر کاری ست
مثل باغی که حصارش غم و دودست افسوس
قبله در مزبله ی آل سعودست افسوس
شعر شعبی عربستان
آه، این طایفه از روز ازل بد کردند
خار در چشم پر از نور محمد کردند
دیو هستند اگر ظاهر انسان دارند
به زر و سکه و دینار ودرم جان دارند
شعر عربستان سعودی
در حریم حرم از بی ادبی می رقصند
مست هایی که به لحن عربی می رقصند
مذهب باد ولی شکل مسلمان تا کی؟
بر سر نیزه چنین مصحف و قرآن تا کی؟
شعر در مورد عربستان سعودی
بوی نفت است که در خون کبوتر جاری ست
زخم دشمن نه ولی زخم برادر کاری ست
نفت خوردید و تب شعله کشیدن گل کرد
سوخت در ظلم شما خرمن یمانی ها
شعری در مورد عربستان
مطمین باش که خورشید می آید از دور
و به سر می رسد اندوه و پریشانی ها
مطمین باش که از دست شما می گیرد
قبله را شیعه به تدبیر سلیمانی ها
شعر داریوش درباره عربستان
باز هم پنجه خود شست به خون آل سعود
باز این طایفه پست ستمکار و عنود
تیغ آورده زکین بر سر حجاج فرود
مرگ بر آل فتن، آل ستم، آل جحود
لعنت الله علی آل سعود
شعر هالو درباره عربستان
سالها پیش هم این قوم لعین
بدکار حمله کردند چو کفتار به جمع زوار
جوی خون گشت روان از عمل این فجار
امنیت رفته دگر از حرم ربِّ وَدود
لعنت الله علی آل سعود
شعر طنز درباره عربستان
قلب اسلام شده باز پر از غصه و غم
داغدار است ولی امر مسلمانان هم
مضمحل می شود این قوم یهودی کم کم
مرگ بر این سگ زنجیری و وحشی یهود
لعنت الله علی آل سعود
شعر درباره ی عربستان
همچو صهیون شده کودک کش و پست، آل سعود
دشمن دین خدا بوده و هست، آل سعود
حرمت خانه حق را بشکست آل سعود
هر زمان بر ستم و ظلم جنایت افزود
لعنت الله علی آل سعود
شعر بر ضد عربستان
هر کجا فتنه بود نقش سعودی پیداست
چون که او نوکر و مزدور و سگ آمریکاست
به یمن آتش فتنه ز سعودی برخاست
خاک گلگون یمن پر شده از آتش و دود
لعنت الله علی آل سعود