شعر در مورد غول
شعر در مورد غول ,شعر درباره غول,شعر برای غول,شعر در باره غول,شعر با غول,شعر درمورد غول,شعر با کلمه غول,شعر با کلمه ی غول,شعری در مورد غول,شعری درباره غول,شعر درباره ی غول,شعر کودکانه در مورد غول,شعر مفهومی در مورد غول,شعرهای کودکانه در مورد غول
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد غول برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
تو را عمری کشید این غول در تیه
بکن با غول خود بحثی به توجیه
چرا الزام اویی چیست سکته
جوابش گو که مقلوب است نکته
شعر در مورد غول
مجهول مرو با غول مرو
زنهار سفر با قافله کن
ای مطرب دل زان نغمه خوش
این مغز مرا پرمشغله کن
شعر درباره غول
گر بگریزی ز خراجات شهر
بارکش غول بیابان شوی
گر تو ز خورشید حمل سر کشی
بفسری و برف زمستان شوی
شعر برای غول
رهبر ز شوق گیر که جایی رسی، از آنک
دنیاست غول رهزن و عالم خرابه ایست
در زنده عیب زنده دلان نیست خود به نقص
در آب خضر، اگر چه گلش آفتابه ایست
شعر در باره غول
ز راه دور فتادم، که غول بود رفیق
ز عقل بهره ندیدم، که دیو بود ندیم ادیم
روی من از پنجه ندم سیهست
بجز ندم نکند کس سیه رخ چو ادیم
شعر با غول
چو غول نام دلیلی برد، روا نبود
که ریش برکنی، ای خواجه و روان شنوی
تو خود به باغ رو و گوش کن که: سرد بود
اگر فضیلت بلبل ز باغبان شنوی
شعر درمورد غول
مکتوب عشق قابل انشا کسی نیافت
بردیم سر بمهر عدم راز آشنا (بیدل)
بحرف صوت هم آواره گشت
خلق آه از فسون غول بآواز آشنا
شعر با کلمه غول
بکارگاه هوس از ستم شریکی چند
قیامت است که آتش بدشت غول افتد
زآب دیده گرفتم عیار شیب و شباب
که هر چه گل کند از ابر بر فصول افتد
شعر با کلمه ی غول
ای بسا شیخی که ارشادش دلیل گمرهیست
غول اکثر راه خلق از شمع و مشعل میزند
طینت ظالم همان آماده ظلم است و بس
نشتر از رگ گر شود فارغ بدنبل میزند
شعری در مورد غول
مقصدم چون شمع ازین محفل سجود نیستیست
سر بزیر پا نهم کاین یک قدم ره سر شود
عالمی (بیدل) بیابان مرگ ذوق آگهیست
معرفت غول ره است اما کرا باور شود
شعری درباره غول
بعد ازین از صحبت این دیو مردم رم کنم
غول چندی در بیابان پرورم آدم کنم
در مزاج بدرگان جز فحش کم دارد اثر زخم
سگرابی لعاب سگ چسان مرهم کنم
شعر درباره ی غول
خلقی فتاده در گو غفلت زکسب علم
چندی تو نیز سیر چراغان غول کن
سعی نفس بخلوت دل ره نمی برد
گو صد هزار سال خروج و دخول کن
شعر کودکانه در مورد غول
از نقطه توان راه به مضمون سخن برد
غول ره ما گشت درازی سخن ها
تا شبنم افتاده بر افلاک برآید
خورشید جهانتاب فروهشته رسن ها
شعر مفهومی در مورد غول
فریب جلوه دنیا مخور ز بی بصری
که غول تشنه لبان موجه سراب بود
به سعی خویش بودغره از سیاه دلی
اگر چه بال و پرسایه ز آفتاب بود
شعرهای کودکانه در مورد غول
خلق ظلوم مرکب غول ضلالتن
نبود عجب اگر نه بهنجار می روند
در سنگ خاره جای کند نقش پایشان
از بار حرص بس که گرانبار می روند
شعر در مورد غول
بیشتر بخوانید :